Meraj Persian Gulf

یارب مددی ساز که یارم به سلامت باز آید و برهاندم از چنگ ملامت

Meraj Persian Gulf

یارب مددی ساز که یارم به سلامت باز آید و برهاندم از چنگ ملامت

نگاهی به نمایش "سلطان و گاگول" کار مشترک ایران و آلمان

داستان پردازی ساده به شیوه تئاتر تجربی
نگاهی به نمایش "سلطان و گاگول" کار مشترک ایران و آلمان


شهرام کرمی

 نمایش "سلطان و گاگول" کار مشترک ایران و آلمان به کارگردانی "پیر دمینگر" با حضور هنرمندان دو کشور پس از چند اجرا در کشور آلمان در تالار هنر نیز روی صحنه رفت.
تجربه مشترک گروه‌های هنری کشورهای مختلف و استفاده از زبان و فرهنگ و شیوه‌های نمایشی سایر ملل یک روند متداول در عرصه فعالیت‌های نمایشی است. بسیاری از کمپانی‌ها و یا گروه‌های نمایشی در اروپا و آمریکا بر مبنای فعالیت بین‌المللی در تئاتر فعالیت دارند. سابقه حضور هنرمندان تئاتر کشورهای دیگر در ایران و تجربه‌های مشترک  به پیش از انقلاب بر می‌گردد. در تئاتر کودک و نوجوان حضور چند هنرمند از کشور های دیگر چون "دان لافون" و "اسکار باتک" علاوه بر برگزاری کارگاه‌های آموزشی مختلف، منجر به اجرای نمایش‌های متعدد با حمایت و سرپرستی این هنرمندان شد.
در سال های اخیر که حضور بین المللی هنرمندان ایرانی در رشته تئاتر رشد چشمگیری داشته چند نمایش مشترک اجرا رفته که به تئاتر ما کمک شایانی در بهره‌برداری از تجربه‌های مشترک و معرفی هنرمندان و نمایش ایرانی خواهد کرد. اجرای نمایش "سلطان و گاگول" به جهت حضور هنرمندان ایرانی و آلمانی در تولید یک نمایش مشترک، تجربه تازه‌ای در تئاتر کودک و نوجوان محسوب می‌شود. این اثر که براساس یک قصه قدیمی آلمانی نوشته "کلودیا شرایبر" شکل گرفته داستان یک سلطان تنبل است که صد زن دارد و همه کارهای او را زنان مختلف برای او انجام می‌دهند. سلطان حتی به سختی از تخت شاهی خود بالا و پائین می‌رود. حضور شخصیتی به نام گاگول که یک مرد رهگذر است و تقابل او با سلطان منجر به ایجاد یک وضعیت متفاوت برای سلطان می‌شود.
نمایش با  قصه‌گویی زن راوی که نقش زن‌های مختلف گاگول را بازی می‌کند، شروع می‌شود. تقابل "سلطان و گاگول" که برای اولین بار همدیگر را می‌بینند وقایع نمایش را شکل داده است. سلطان که از وضعیت خود ناراضی شده تصمیم می‌گیرد در زندگی خود تغییری ایجاد کند. او بعد از اینکه در مورد رفتارش مورد اعتراض زن راوی قرار می‌گیرد اعلام می‌کند که اولین کسی که در خیابان دیده شود را به حضور می‌پذیرد. شخصیتی به نام گاگول که به ظاهر مردی دوره گرد است که بساط زندگی خود شامل کوله و زیرانداز و یک رادیو را به دوش می‌کشد، ناگهان به صحنه پرت می‌شود. از همان آغاز  برای ما معلوم می‌شود که او کسی است که برای تغییر رفتار سلطان آمده است. 
تقابل فکر و عمل سلطان و گاگول که هر کدام تفکر متفاوتی از زندگی دارند منجر به درک جدیدی از زندگی برای سلطان می‌شود. نمایش با ورود زن که نقش آن را آنالی شکوری بازی می‌کند از همان آغاز شیوه قصه‌گویی و روایت را پیش می‌گیرد. حضور بازیگران آلمانی در صـحنه که دیالوگ‌های کلیدی و اصلی نمایش را با لهجه شیرین فارسی صحبت می‌کنند باعث می‌شود فراموش کنیم که به دیدن یک نمایش با بازی هنرمندان ایران و آلمان نشسته‌ایم و این یکی از نکات مثبت نمایش محسوب می‌شود که گروه نمایش به خوبی از عهده آن بر آمده‌اند. نمایش به شیوه روایی با نگاهی تحلیلی به وقایع و شخصیت‌ها پیش می‌رود.
"سلطان و گاگول" اثری بدون پیچیدگی است که با ساختار و زبانی ساده و کودکانه می‌خواهد مفهومی انسانی را که مختص همه فرهنگ‌ها است به مخاطب انتقال دهد. دیدگاه اصلی اثر توجه به مفاهیم انسانی چون دوستی و مهربانی و کمک به دیگران است. موضوعات ساده که برای مخاطب کودک و نوجوان جنبه انسانی و قابل درک دارد. عناصر و عوامل نمایش با ظرافت در کنار هم قرار گرفته‌اند.  تقابل دو شخصیت سلطان و گاگول که دو زبان متفاوت دارند مانع دوستی آنها نمی‌شود. آدم‌ها می‌توانند با نگرش و بینش خاص خود تجربه‌های جدیدی را به یکدیگر انتقال دهند. دوستی سلطان و گاگول باعث می‌شود آنها به درک تازه‌ای از زندگی برسند. سلطان که صد زن دارد نماد تنبلی و ناآگاهی درباره زندگی و دیگران است. اما وقتی که با اولین فرد در خیابان آشنا می‌شود دنیای جدیدی را کشف می‌کند. گاگول نماد یک انسان آزاد است که به هیچ جا و مکانی تعلق ندارد. او روشنگر واقعیت زندگی است که سلطان هیچ وقت آن را درک نکرده است. انتخاب اسم گاگول برای این شخصیت به هیچ عنوان مناسب نیست. شاید از جهت واژه و لحن این اسم برای بازیگر آلمانی قابل هضم بوده باشد ولی معنای لغوی این عنوان در زبان فارسی در تضاد با حقیقت این شخصیت است. اسامی شخصیت‌ها باید بار مفهومی اثر را به همراه داشته باشند، بخصوص در کار کودک و نوجوان که مخاطبان از اسامی و صفات شخصیت به درک آنها می‌رسد.....

شادی و نشاط رمز موفقیت در ایران باستان

�زردشت �، پیغمبر یکتاپرست ایرانی، نخستین پیغمبرجهانی، چهارده هزارسال پیش، هنگامی که به دنیا آمد، خندید. تولد زردشت، همراه باخنده وشادی بودکه می توان این را نخستین معجزه این پیغمبردانست.

�بودا�، دیگر پیغمبرآریایی، پیامی دارد بسیار مهم، او می فرماید: اشکهای دیگران رابه نگاه های  پر از شادی بدل کردن، بهترین خوشبختی هاست.

کوروش هخامنشی، پادشاه مقتدروبزرگ جهانی می گوید: هدف نخستین من، دادن شادی ونشاط به جهانیان است.

�زردشت، خواستارخرسندی وشادی، باعمری درازاست.�

�پاداش راستکاران، خوشی است.��ماخواستارشادی مزداهستیم.�

�خواستارآن شادی وخوشی هستیم که معشوق به عاشق می دهد.��شادی ازآن کسی وکسانی است که ازآیین راستی پیروی می کنند.

درسراسرگاتاهاوفلسفه عرفان ایرانی، غم واندوه وشیون، بزرگترین بیماری وداده وآفریده شیطان یا اهریمن است که جلوی پیشرفت �دانش� علم و بالندگی را می گیرد و بسیار زیان آور است. حضرت زردشت، خود را پیامبرشاد، پیامبرشادی می خواند و درآوستا، آهورامزدا (خدای هستی بخش دانای بزرگ)، خوشی بخش توصیف شده وحتی می فرماید: �شادی وخوشنودی را می ستاییم.�

در آیین زردشتی، به جشن و سرور اهمیت ویژه ای داده شده وتاکیدگشته است که پیرو این آیین، همیشه با چهره خندان وگشاده، با وقایع بد این جهان روبه روشود، و به جای آه و ناله بکوشد موجبات دردواندوه را از میان بردارد. درواقع جشن، چراغی بوده وهست که یک ایرانی زردشتی برای زدودن تیرگی های زندگی برمی افروزد. برهمین اساس، در دین زردشتی وعرفان ایرانی، اعیاد و روزهای جشن وشادی بسیار زیاد است.

جشنهای ایران باستان، بیشتردینی وتوام با مراسم دعا وسرودخوانی بوده، حتی واژه جشن از ریشه �یسنه آوستایی� به معنای �ستایش وپرستش� آمده است. آیین زردشتی، کیش شادمانی، تندرستی، و بهسازی است. مردم بایددرهرگاهی که شایسته است، جشن بگیرند و با گردهمایی واجتماع باهم شادمانی وپایکوبی کنند. این جشنها فلسفه دیگری نیزدارد وآن پیوند هرچه بیشترمردم به یکدیگر، زدودن دل ازکینه ها و زنگارها وگسترش آشتی ودوستی است. برپایه گاتاها، سرودهای حضرت زردشت، دوگوهر یا نیروی عظیم درجهان هستی وجوددارد، یکی �سپنتامینیو� ودیگری �انگره مینیو� یا اهریمن. این دوگوهر، زاده تخیل بشراست وبشر را نیزآهورامزدا (خدای هستی بخش جان وخرد) آفریده است. پس �سپنتامینیو�: اندیشه وکرداروگفتارنیک و�انگره مینیو�: اندیشه وکردار وگفتار بد است.

شادی، جشن، سازندگی، روشنایی، کاروکوشش، رشد و بالندگی، شهد و شیرینی، جانوران سود رسان، ماه وخورشید و ستارگان و هرکردار و پدیده ای که به پیش برد، سازندگی ودوام وبقای زندگی یاری رساند، به خاطرحمایت �سپنتامینیو� است. وسوگ وغم، سوگواری ومویه، تباهی، تاریکی، تنبلی وکاهلی، رکود و جمود، تلخی، توفان و هرپدیده ای که زندگی را ازسازندگی به تباهی وانهدام برساند، از اعمال و نیرنگهای انگره مینیواست.

درکتابهای پهلوی وآوستایی _دینی ایرانی _همواره دینداران وراستی گرایان را ازگرایش وانجام مویه وشیون برحذرداشته اند و به عکس، برای تلاش، پیشرفت وبالندگی، �شادی� ازنیات وکردار �سپنتامینیویی� معرفی شده ومردمان به آن تشویق و برانگیخته شده اند. به موجب آوستا وآیین مزدایی (زردشتی _مهری) �روان � جاودانی است و پس ازمرگ وتباهی تن، به سوی مینو (بهشت) وعرش برین رهسپارشده و دربارگاه ایزدی هماره خوش وخرم خواهدبود.

بند دوم ازیسنا،هات 31،صریحاآمده :هرکس که راستی وراه درست برگزیند،ازشوربختی وتیرگی وسرنوست بدوشیون ومویه به دورخواهدماند.درفصل 71،بند7یسناآمده :کارومنش نیک رامی ستاییم تابتوانیم دربرابرتاریکی پایداری کنیم وبتوانیم ازشیون ومویه خودداری نماییم .

به موجب دایره المعارف دینی �دین کرد.��dinkerdدرآوستای بزرگ عصرساسانی ،ازنکوهش شیون ومویه وزاری وسوگ ،به تفضیل مطالبی آمده است .

درکتاب معراج نامه (آردی وی راف )به دوکس اشاره شده که درجهان گریه ومویه بسیارکردندوبانگ شیون برداشتند. در مورد مجازات (پادافره) اینان آمده: �پس سروش پاک وایزدآذر، دست من فرازگرفتند و از جا فرازترشدم، جایی فراز آمدم. دیدم رودی بزرگ وهولناک وبدبووتار، که بسیارروحان (روح ها) درآن بودند، یک چند ازآنها گذشتن نتوانستند و یک چند با رنج گران همی گذرند و یک چند به آسانی گذرند.پرسید:این کدام رود و این مردم که هستندکه این جا رنجه باشند؟ سروش پاک وایزدآذرگفتند: این رود، آن اشک بسیار است که مردمان، از پس مردگان، ازچشم بریزند و شیون ومویه کنند. آن اشک که ازروی نادانی ریزند، به این رود افزاید. آن هاکه گذشتن نتوانندکسانی هستندکه ازپس مرده، شیون ومویه وگریستن بسیارکردندوآنهاکه آسان تر، کسانی هستندکه کم کردند.

به جهانیان بگوکه شما به گیتی، شیون ومویه وگریستن به نادانی مکنید، چه به همان اندازه _بدی وسختی _به روان مردگان شمارسد.�آردی وی راف نامه _فصل 16.

�دیدم روان زنانی که سرشان بریده و از تن جداکرده بودند و زبان بانگ همی داشت. پرسیدم: این روان ازآن کیست؟ سروش پاک گفتند: این روان آن زنان است که به گیتی شیون ومویه بسیارکردند و بر سر و روی زدند.�-فصل 57آردی ویراف نامه �

دربیشترکتیبه های کنونی به یادگارمانده ازروزگار مادی ها و هخامنشیان مادی آمده است :�خدای بزرگ است آهورامزدا، که سرزمین را آفرید وآسمان را، انسان را آفرید و شادی را برای انسان مقررداشت.�

ریشه شناسی واژه های شیون ومویه : مویه درآوستا اَمَ ی وَ amayawa آمده که درپهلوی به مویک muyak ودر فارسی کنونی: مویه شده است.

شیون درآوستا از واژه خشی ...و...:خ شی یوآمده ودر پهلوی: شیون شده است. درپهلوی به گریه وزاری: sip شیپ (شین) می گویند. درکردی کنونی نیز هنوز واژه شین به سوگ ومویه وشیون گفته می شود. درزبان ارمنی (که زبان کردی وارمنی هردو از زبان مادی باستان به یادگار مانده اند) شیونک sivank آمده است. درآوستا به اشک اسرون asrun می گویند. درکردی امروز نیز به اشک اسرین asrin می گویند. که همان اسرون آوستایی است