سرخوردگی
سرخورده: منو فراموش کن. فکر کن هیچوقت منو نداشتی. بذار برم دنبال زندگیم. بذار دوباره فقط تو خواب
ادامه نوشته
+ نوشته شده در جمعه سیزدهم دی ۱۳۹۲ ساعت 15:11 توسط رسول بانگین
|
: دو صندلی و میزی با دو فنجان و قوری بزرگی روی آن. مرد و زن روبروی هم نشسته اند. مرد دستش را بو میکشد.
هملت کفاش است و مشغول میخ زدن و دوختن و درنهایت واکس زدن به یک جفت کفش مستعمل است.
مجسمه ی خرس زیبایی در جایی شبیه به میدان یک پارک بزرگ قرار دارد. مردم می آیند و میروند.
صحنه اول
پدربزرگ