دیروز ۱۰/۷/۱۳۹۰شمسی
وارد رستوران کارگری پالایشگاه بندرعباس شدم تقریبا ساعت دوازده و نیم بود
احساس کردم هاله ایی از نور همه جا رو گرفته همه کارگران خیره به یک نقطه...
اونایی که تو صف بودن اونایی که سرمیز بودن سرتونو درد نیارم همه خیره به یک نقطه...
جالبتر اینکه کارکنان سالن غذاخوری کارگران(قابل توجه؛ رستوران کارمندان جداست از کارگرا)
با روی باز استقبال می کردند.بشقابای برنج پربار.دو سیخ کباب تبدیل به سه سیخ شده بود...
به یکی از بچه ها گفتم چرادو سیخ خوردی سه سیخ دادن چرا اون یکی رو نخوردی؟
گفت:تو این چندسال پالایشگاه معده ام به دو سیخ عادت کرده....
یکی دیگه میگفت بازرس از تهران اومده یکی دیگه میگفت یکی میگفت نماینده احمدی نژاد اومده اون یکی دیگه میگفت آقا امام زمان اومده.هرکس به فراخور دانش کارگریش یه چیزی میگفت.
رومو برگردوندم نگاه به اونور رستوران کردم بعله..مدیرعامل پالایشگاه بندرعباس و هئیت همراه
اومده بودند با کارگرا غذا بخورن.اوه....اوه...
توی این سی سال انقلاب توی پالایشگاه بندرعباس اولین بار اتفاف افتاده بود..
جاتون خالی
اشک در چشمانم حلقه زد. واقعن جای من خالی.چه سعادتی نصیبتان شد
بله په چه
salam babak jan manam peyman naseri nejad ...... madrese vizhe farhangian bandar abbas ....... yadet................. hamkelasit bodam................ peymanco61@yahoo.com........... baram emailto befrest
فکر کنم وبلاگ منو بابک نیارکی اشتباه گرفتی.به زودی مصاحبه بابک از همین وبلاگ منتشر میشه
سلام
چه نوشته زیبایی ... وچه مفهومی ... اگه کمی تفکر بکنیم ...
زنده باشید
پاینده ایران
رضا جان وب با حالین کمتر اغراق کن پالایشگاه سال ۷۶ افتتاح شده کجا سی ساله
خیلی عزیزی
منظور سی سال انقلابن نه پالایشگاه.